کاربری جاری : مهمان خوش آمدید
 
خانه :: شعر
موضوعات

اشعار



مدح و ولادت امام جواد علیه‌السلام

شاعر : محمد حسن بیات لو     نوع شعر : مدح و ولادت     وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن     قالب شعر : ترکیب بند    

نوشت اول شعرش به نام حضرت عشق            و باز میکند امشب زبان به مدحت عشق

کسی که شعرخودش را نگـفته میداند            که هست ازبرکات وجود ورحمت عشق


اگرچه قافیۀ شعر دست و پا گیر است            شروع میکند این بار هم به زحمت عشق

منی که مثل همیشه خراب و حـیـرانم            منی که گرم سرودن شدم به نیت عشق

کسی که آمدنش را خـدا تـبارک گفت            کسی که آمد و شد منتهای زینت عشق

تـرنـمـات لـبـش آیـه هـای کـوثـر بـود            و داد خـاتمه بر افـتـرا و تهمت عشق

عجیب نیست که مولود بی نظیر رضا            شود برای همیشه امام عصمت عشق

سلام بر گل رویش بگو به قصد برات

نثـار این پـسر حضرت رضا صلوات

شکوه بی بدل لطف و مهر و جودی تو            و بـانـی هـمـۀ خـلـقـت و وجـودی تـو

گـرفـتـه دور و برت را هـزار پروانه            چرا که خوبتر از عطر ناب عودی تو

تـویـی نـتـیـجۀ ایـمان به حرف پیغمبر            و ربـنـای قـنـوت و دم سـجــودی تـو

ادامـه داشت بـرایـش کــنـایــۀ مــردم            تو ای سـلالـۀ زهـرا اگـر نبـودی”تو”

تو استجابت سبـزی به دست های گدا            زلال جـاری فـیضی شبـیـه رودی تـو

پس از امام حسن سفـره های رنگـینی            برای مردم بی دست و پا گـشودی تو

تو دستگیر همه هستی، ای خدای کرم

که هیچ چیز نمی خوای در ازای کرم

منم هـمـیـشـه مـریـد درِ تو بـاب مراد            دوبـاره قـرعـۀ فـالـم به نـام تـو افـتـاد

ببخش اینهمه بد کرده ام به جان خودم            نگاه گرم و صمیمیِّ تو به من رو داد

چه قدر حاجت ناگـفته را روا کردی!            و هرچه دارم از تو بُوَد، خانه ات آبـاد

چرا هزار مرتبه شکر خدا که سائلم و            کـرامـت تو مـرا در کـنـار تو جـا داد

خلاصه این که منم خاکسار این درگاه            مزن به سینۀ من دست رد امام جـواد

تمام آبـروی من به زیـر دین شماست

تمام آرزویم صحـن کـاظمین شماست

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما به دلیل مستند نبودن مطالب و مغایرت با روایات معتبر و همچنین حفظ شأن امام پیشنهاد می‌کنیم به منظور اجتناب از گناه تدلیس یا تحریف سخان ائمّه؛ بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

تـویـی نـتـیـجـۀ نـذر و تـوسـلات پـدر            و ربـنـای قـنـوت و دم سـجــودی تـو

الفاظ مصرع دوم بیت زیر به هیچ وجه شایستۀ شأن امام نیست لذا یشنهاد می‌کنیم به منظور رفع ایراد موجود و حفظ بیشتر حرمت و شأن اهل بیت که مهمترین وظیفه هر مداح است؛ بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

چه قدر حاجت ناگـفته را روا کردی!            دم تـو گـرم و شـود خــانـۀ دلـت آبـاد

مدح و ولادت امام جواد علیه‌السلام

شاعر : محمد بیابانی نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : مربع ترکیب

عشق گاهی در جدایی گاه در پیوندهاست          عشق گاهی لذت اشکی پس از لبخندهاست

عشق گاهی یک اجابت نزد حاجتمندهاست          عشق گاهی بین باباها و تک فرزندهاست


عشق می آید که بعد از شب سحر پیدا شود

عشق گاهی میرسد تا یک نفـر بابا شود

یک نفـر امّا دو عـالـم بـنـدۀ سلطانی اش          بـنـده نه، قـربـانی قـربـانی قـربـانـی اش

مـهـربـانـی که تـمـام مهربـانان فانی اش          دعوتند امشب همه افلاک در مهمانی اش

با حضور انـبـیـاء و اولـیـاء و ابـر و باد

آدرس: مشهد؛ حرم؛ پشت درِ باب الجواد

عرشیان هستند در مهمان سرای حضرتی          در صف خدمت گذاری با غذای حضرتی

آب سـقـا خـانه جـام کـاسه های حضرتی          بعد از آن هم شاعرانند و ردای حضرتی

جـبـرئیـل از میـهـمانان میـزبانی می کند

بعد دعبل میرسد اُرجوزه خوانی می کند

ای زمین از عرش بر فرش آسمانت را ببین          ای پـرسـتـوی مـهـاجـر آشیـانت را ببین

ای دل غـمـگـیـن امام شـادمانت را ببین          امشب ای سلطان ولیعهد جوانت را ببین

ای امـام مـهـربـان بـاب الـمــرادت آمـده

مـیـوۀ قـلـبـت دل آرامـت جــوادت آمـده

مزد چل سال انتظار و چل شب احیای سحر          میشود طفلی که از او نیست طفلی خوب تر

سیب سرخ احمد است و باز هم داده ثمر          کوثری دیگر عطا کرده به قرآن این پسر

کوثر و یاس است جاری در رگ و در خون تو

مردمـان ری فـدای روی گـنـدمگـون تو

سبط مـوسی هستی و کار مسیحا میکنی          مثل عیسایی که در گهواره لب وا میکنی

با عصایت معـجـزه مانند مـوسی میکنی          دیـدۀ کـور مـنـافـق را تو بـیـنـا مـیـکـنی

بر حـقـیـری بـنـی عـبـاس دامن مـیـزنی

پور اکـثـم را به تیـغ عِـلـم گردن میزنی

آن خدایی که به تقدیرم گـدایی را نوشت          در مـرام نام تو مشکل گشایی را نوشت

ذیل اوصاف تو در بخشش خدایی را نوشت          مهربانی علی موسی الرضایی را نوشت

در مـیـان تـیـرگـی هـا آفـتـاب من شـدی

تو قـسـم های همیـشه مستجـاب من شدی

چون به سائل میدهی از هرچه بهتر، بیشتر          میخورد باب الـمراد خـانه ات در، بیشتر

گرچه نام تو شده حـاجت بر آور بیـشتر          لیک حساس است بابایت به مـادر بیشتر

پس قسم خوردیم بعد از تو به حق فاطمه

تا که امضا گردد امشب کربلای ما همه

: امتیاز

مدح و ولادت امام جواد علیه‌السلام

شاعر : محمود ژولیده نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : مربع ترکیب

ز آسـمــان تــولا بــه دل نـــدا آمــد            ز آل فــاطــمــه آئــیــنــۀ خــدا آمــد

گـره گــشـای امـامِ گــره گـشــا آمـد            خـبـر رسیـد کـه دردانـۀ رضـا آمـد


نـمـاز شـکـر بخـوانـید قـبـلـه می آید

ز آل قــبـلـه جــواد الائــمـه مـی آیـد

دوبـاره واژۀ خـیـر کـثـیـر افـشا شد            به رغـم مدعیـان عـید آل زهـرا شد

ز خـانـوادۀ تـوحـیـد گـل شکـوفا شد            بگو به شیـعـه امـام رئـوف بـابا شد

عوالم است هم آوای ما خدا را شکر

رسید حضرت ابن الرضا خدا را شکر

خدا نوشت جنان را ز ریزش کرمش            کجاست با برکت تر ز شوکت قدمش

به واقفیه بگو یک نظاره بر حرمش            پدر بزرگ و پسر زاده زیر یک عَلَمش

ز شهر طوس شبی تا حسین باید رفت

ز کربلا سـفـری کـاظمین باید رفت

برای عـالـمـیان یک جواد کافی بود            به عصرها و زمان یک جواد کافی بود

تمام کون و مکان یک جواد کافی بود            خدا نوشت همان یک جواد کافی بود

خـدای جـود به امر خـدا تجـسّم کرد

رئوف بعد چهل سال یک تبسم کرد

اگر نـبـود جـواد الائـمـه نـور نـبـود            برای آل عـلـی شادی و سرور نبود

نبود موسی عمران و کوه طور نبود            بساط بـنـدگـی ما هـمـیشه جور نبود

اگـــر نـــبــود جـــواد الائــمــه واللهِ

ز فتنه بود که میرفت دین به بیراهه

اگر چه دین خدا را رسالت نبوی است            اگرچه رمز امامت عدالت علوی است

اگرچه منطق دشمن خشونت اُمَوی است            سلاح و منطق قرآن ولایت رضوی است

مسیر ابن رضا انقلاب اسلامی است

چنانچه منطق ما انقلاب اسلامی است

منـاظـرات جـواد الائمه فرهنگیست            زمان، زمانِ وی و فتنه، فتنۀ رنگیست

به جنگ نرم نه آهن نه حربۀ سنگیست            مشاجرات اگر چه گـزینۀ جنگـیست

به هوش دین خدا را حرامیان نبرند

ولایت رضـوی را منـافـقـان نـبـرند

به رغـم زمـزمـۀ ادعـای بدخواهان            عقـیم ماند دگر ماجـرای بد خواهان

چرا شدند کسان همصدای بدخواهان            گرفت خـدعـۀ ابلیس پای بدخـواهان

چه زود زمـزمـۀ فـتـح مکـه می افتد

رژیم آل سـعـود از اریـکـه می افـتد

: امتیاز

مدح امام صادق علیه السلام

شاعر : وحید قاسمی نوع شعر : مدح وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

پیـر بـزرگ طایـفه بود و کریم بود            در اعتلای نهضت جدش سهیم بود

مسنـد نـشین کـرسی تـدریس علم ها            شایستـۀ صفـات حـکـیم وعـلیم بود


جن و ملک جمله مریدان مکـتـبش            استاد درس حکمت و پند کـلـیم بود

بر مردمان تب زدۀ شهر شرجی اش            عطر مبارک نفسش چون نسیم بود

زحمت کشید و باغ تشیّع شکوفه داد            مسئول باغـبـانی باغی عـظـیـم بود

قـلبش شبیه شیـشـۀ تنگ بـلـور بود            عمری به فکر نان شب هر یتیم بود

از ابـتـدای کـودکـیـش تـا دم وفـات            نـزدیکـی مـحـلـۀ زهـرا مـقـیـم بود

منّت نهاد و آمد و ما پـیـروش شدیم            امروز اگر نبود، شرایط وخـیم بود

تازه سروده ام غـزل مدحـتـش ولی            یـادش مـیان قـافـیه ها از قـدیـم بود

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما به دلیل مغایرت با مضامین زیارت جامعۀ کبیره « وَ وَرَثَةِ الْأَنْبِياءِ، وَسُلالَةَ النَّبِيِّينَ، وَصَفْوَةَ الْمُرْسَلِينَ » و عدم رعایت شأن انبیا؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور رفع ایراد موجود و پیروی از فرامین و آموزه‌های ائمّه، بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

نوح و خلیل جمله مریدان مکـتـبش            استاد درس حکمت و پند کـلـیم بود

سرود ولادت امام جواد علیه‌السلام

شاعر : امیر عباسی نوع شعر : سرود وزن شعر : قالب شعر : غیرکلاسیک (سرود،زمزمه،نوحه)

 پخش سبک  

زمزمۀ کل عاشقا، سوره قـدر و تبارکه            تـولـد پـارۀ تـن، امـام هـشـتـم مـبـارکه

آمد پـسـر امـام رضـا؛ جـواد آل احـمـد            قرص قمر امام رضا، به این جهان خوش آمد


خوش آمدی یا مولا؛ خوش آمدی یا مولا

*************************

روشنی خانۀ رضا، خوش آمدی یابن فاطمه            ای گل ریحانۀ رضا، خوش آمدی یابن فاطمه

شادیم که دل امام رضا؛ ز مقـدم تو شادِ            ذکر عـروج دلای ما، ادرکنی یا جـوادِ

خوش آمدی یا مولا؛ خوش آمدی یا مولا

: امتیاز

سرود ولادت امام جواد علیه‌السلام

شاعر : امیر عباسی نوع شعر : سرود وزن شعر : قالب شعر : غیرکلاسیک (سرود،زمزمه،نوحه)

 پخش سبک                          تو جوادی ذوالعطایی جان و جانان رضایی

مصحف جان رضا را سوره کوثر مبارک           جشن میـلاد جـواد آل پـیـغـمـبر مبارک

شد مدینه رشک رضوان از قدوم ماه زهرا           از سُرور این ولادت خنده زن شد گل به صحرا


تو امـیـر عـاشـقـانی؛ مثل بـابـا مهربانی           مهربانی،روح وجانی در کرامت بی کرانی

تو جوادی ذوالعطایی جان و جانان رضایی

***************************

سائلم من میزنم در، درگشا بر رویم آقا           ای تـمـام هـستـی من دلبر مـه رویـم آقا

ما که هر دم گرم ذکر یا علی و یا حسینیم           از همین جا رهسپار خاک پاک کاظمینیم

تو جوادی ذوالعطایی جان و جانان رضایی

***************************

کن دعا ای مقتدایی که گل خیر النسایی           که شویم ما چون شهیدان عاقبت کرببلایی

شکر للّه که همیشه بی نـوای اهل بیـتیم           تو جـواد اهل بیتی ما گـدای اهل بیـتـیم

تو جوادی ذوالعطایی جان و جانان رضایی

: امتیاز

سرود ولادت امام جواد علیه‌السلام

شاعر : امیر عباسی نوع شعر : سرود وزن شعر : قالب شعر : غیرکلاسیک (سرود،زمزمه،نوحه)

 پخش سبک  

تجلّیِ رخسار جانان، بهار گلستان ایمان          گل روی فرزند سلطان، مبارک به یاران

ای یاران جان مرتضی به دنیا آمد          دلبـند حضرت رضا به دنیا آمد


تـو قــمــر طـاهـایـی          گـل پـسـر زهـرایـی

خوش آمدی یا مولا؛ خوش آمدی یا مولا؛ خوش آمدی یا مولا

***************************************

توحاکم به مُلک قضایی، عزیز دل مرتضایی          بـهـار وجـود رضـایـی، ولـیّ خــدایــی

خورشید نهم سپهـر آل عصمت          آیات سوره عطا و جود و رحمت

رشتـۀ دل در دستـت          لطف و کرم پا بستت

خوش آمدی یا مولا؛ خوش آمدی یا مولا؛ خوش آمدی یا مولا

***************************************

خدایا به حقّ پیمبر، به حقّ جواد بن حیدر          و رخسار زیبای احمد، وَ زهرای اطهر

با کار و همّت و پاکی و صبر وتقوی          ما را کن مـورد پـسند آل طاها

غـرق عنـایت بـاشیم          یــار ولایـت بـاشـیـم

خوش آمدی یا مولا؛ خوش آمدی یا مولا؛ خوش آمدی یا مولا

: امتیاز

سرود ولادت امام جواد علیه‌السلام

شاعر : امیر عباسی نوع شعر : سرود وزن شعر : قالب شعر : غیرکلاسیک (سرود،زمزمه،نوحه)

 پخش سبک  

جشن و شور و شادی، بر همه مبارک            مـیـلاد عــزیــز، فــاطــمــه مـبـارک

شـاه مُـلک قـضـایی، لالـۀ مرتضایی            گوهر بحر عصمت، نور چشم رضایی


یا جوادَ الائمه؛ یا جوادَ الائمه؛ یا جوادَ الائمه؛ یا جوادَ الائمه

*************************************

پـیـدا از جـمـالـت، نــور کـبــریـایـی            مـثـلِ گـل به رویِ، دستـان رضـایی

روح و جان محـبـین، جـمله آوارۀ تو            قبـلـه گاه مـلائک، سـوی گهـوارۀ تو

یا جوادَ الائمه؛ یا جوادَ الائمه؛ یا جوادَ الائمه؛ یا جوادَ الائمه

*************************************

بـشـنــو آرزوی، ایـن عــبـد قـدیـمـت            دل کـرده هــوای، دیــدن حــریــمـت

شُهره در عالمینیم، عاشقان حـسیـنـیم            از همینجا یا مـولا، زائـر کـاظمیـنـیم

یا جوادَ الائمه؛ یا جوادَ الائمه؛ یا جوادَ الائمه؛ یا جوادَ الائمه

: امتیاز

سرود ولادت امام جواد علیه‌السلام

شاعر : میثم مومن نژاد نوع شعر : سرود وزن شعر : قالب شعر : غیرکلاسیک (سرود،زمزمه،نوحه)

 پخش سبک                           ( به سبک ربِ صلِ علی محمد، محمدٍ و آلِ محمد )

از تبار کوثر امشب، نور دیگر جلوه گر شد          پارۀ جـسـم پیـمـبر، ضامن آهو پدر شد

جهان گلشن شده زلبخند رضا          چه پُر برکت شده ز فرزند رضا


جواد ابن الرضا؛ جواد ابن الرضا (۲)

ربِ صلِ علی محمد، محمدٍ و آلِ محمد

************************

ازقدومش در جنان نهر رجب شیر و شکرشد          رو سپید از این قمر، شیرین زنام این پسر شد

کتاب حُسن او بهشت مردم است          که این نـورِ دل امام هشتم است

جواد ابن الرضا؛ جواد ابن الرضا (۲)

ربِ صلِ علی محمد ، محمدٍ و آلِ محمد

*************************

هر سحر کوبم درت را، دست خالی، چون نسیمی          من گدای کاظمین و، تو کریم ابن کریمی

دلم پر میزند سوی باب المراد          شب عید کریم شب جشن جواد

جواد ابن الرضا؛ جواد ابن الرضا (۲)

ربِ صلِ علی محمد، محمدٍ و آلِ محمد

: امتیاز

مدح و ولادت امام جواد علیه‌السلام

شاعر : غلامرضا سازگار نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن قالب شعر : مربع ترکیب

امشب به شبـسـتـان ولایـت قـمـر آمد            خورشید جـمـالات خـدا جـلوه‌ گر آمد

طـوبـای تـمـنّـایِ رضـا را ثـمـر آمـد            در بیـت رضا بـاز رضایِ دگـر آمـد


میـلاد جـواد‌بـن جـوادبـن جـواد است

این باب مراد است مراد است مراد است

خیزید که امشب شب شادی و سرور است            خیزیـد کـه میـلاد تجلی گه نـور است

هر لحظه هزاران شب شوق و شب شور است            از پا ننـشینیـد شب صبح ظهور است

رخسـار خـداونـد، عـیـان آمده امشب

یا بـاز، محمّد به جـهـان آمده امشب؟

این موهبت و لطـف خـداداد، مبارک            بر آل مـحـمّـد شـب مـیـلاد، مـبـارک

این عـید بُوَد بر همه اعـیـاد، مبارک            مـیـلاد جـوادبـن‌ رضـا بـاد، مـبـارک

جود و کرم و لطف حق آغاز شد امشب

قرآن به روی دست رضا باز شد امشب

سـر تـا بـه قـدم آیـنـۀ حُـسـن خـدایـی            کارش ز همه خلق جهان عقده‌گشایی

جـان هـمـگـان در قـدمش باد فـدایـی            جـود آمـده بـر درگـه او بهـر گـدایـی

در وسعـت ملـک ازلـی نـور بـبـیـنید

ای چشم بد از ماه رخش دور! ببیـنـید

ای ماه رجب بوسه بزن بر سر و رویش            ای مهر ببر سجده به خاک سر کویش

ای لیلۀ قدر این تـو و این طُرّۀ مویش            ای خلـق خـدا روی بیـارید به سویش

این باب کرم، باب دعا، باب مراد است

والله جواد است جواد است جواد است

ای چشم رضا محـو تـماشای جـمالت            جبریل، پرش سوخته در سیر کمالت

خورشید بـرد سجده به ایوان جـلالت            میراث محمّد شرف و خُلق و خصالت

بالیده رضا لحظه‌ به‌ لحظه به وجودت

مشهورتر از کـلّ امامان شده جـودت

داده است خداوند به فضل تو گـواهی            در کودکی‌ات سینـه پُـر از علـم الهی

دادی خبر از ابـر و هوا و یم و ماهی            مأمون که نبودش به درون غیر سیاهی

گویی که شراری شد و یکباره برافروخت

در آتش بغض و حسد و کینۀ خود سوخت

در سن طـفـولـیـتـت ای عـالِـم عــالَـم            عـلـم ازل و عــلـم اَبــد بـود مُـجـسّــم

زانـو زده در مـحـضـر تو زادۀ اکـثم            نـه زادۀ اکــثــم کـه تـمـام عـلـمـا هـم

تـا زنـگ ز آیـنـۀ دل‌هـا هـمـه شـویـد

قـرآن به زبان تو سخن گـفـته و گوید

من سائل لطف و کرمت بودم و هستم            هرجا که روم در حرمت بودم و هستم

یک قطرۀ کوچک ز یمت بوده و هستم            موری سـر خاک قدمت بودم و هستم

با آن که گـنـاهـان مرا خـوب بـدانـی

آنـی ز دل خـویش نـرانـدی و نـرانی

هرچنـد کـه دائم خجـلم از گـل رویت            سوگند بـه رویت نروم از سـر کویت

از جود شما ریـگ شدم درتـه جویت            ای لطف و کرم عادت واحسان همه خویت

تنها نه ز رأفت به روی دوست بخندی

بر دشمن خـود هم در این خانه نبندی

من شـاخـۀ خـاری به گـلـستان شمایم            هـرجـا بـنـشیـنم بـه سـر خوان شمایم

یک عـمـر نـمک‌گـیـر نمکدان شمایم            از لطف شمـا نیـز ثـنـاخـوان شـمـایم

ای چـشم تـو چشم کـرم و لطف الهی

باشد که به میثم کنی از لطف نگاهی

: امتیاز
نقد و بررسی

ابیات زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما با توجه به وجود ایراد وزنی و سکت موجود در مصرع اول بیت؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور رفع ایراد موجود و همچنین انتقال بهتر معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

با آن که گـنـاهـم را دانـسـتـی و دانی            آنـی ز دل خـویش نـرانـدی و نـرانی

امـروز دگـر گشتـم ریـگ تـه جویت            ای لطف و کرم عادت واحسان همه خویت

مدح و ولادت امام جواد علیه‌السلام

شاعر : ولی الله کلامی نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : مثنوی

امشب ای غـم از دل ما دور باش            امشب ای عفریت خود بین کور باش

امـشـب ای مــاه مـنـیـر آسـمــان            از پـس ابـر سیـه رُخ کـن عـیـان


امشب ای پروانـۀ شب زنـده دار            دور شـمـع یـار پَـر زن بی قرار

امشب ای گمگشتگان شورا کنید            تــا دیــار یــار را پــیــدا کـنــیــد

امشب ای شهر پُر آشـوب حجاز            بر سپهر و مـاه و اخـتـرها بـنـاز

خـاکـیــان نـازنـد بـر افـلاکــیــان            عـرشـیـان محـتـاج فیض خاکیان

ای قـلـم امـشب کـجـا بُـردی مرا            تـا حـریـم کــبـریــا بُــردی مــرا

بـاز سـوی کـهـکـشـانـم می بـری            تـا کـدامـیـن آســمـانـم مـی بــری

می دهد این مـژده جـبـریـل امین            شـد شب مـیـلاد عـیـسـای زمیـن

یک صدا عـالم صدایش می کـنـد            عـیـسی مـریـم دعـایـش می کـنـد

گر بشر گویم بشر حیران اوست            ور ملک گویم ملک دربان اوست

او جواد است و عزیز مرتضاست            راحت جان علی موسی الرضاست

گـویــد اربـاب خـرد بـا اعـتــقـاد            یـا جــواد و یـا جــواد و یـا جــواد

ای هـــــواداران اولاد رســـــول            وی ثـنـا گـویـان زهـرای بـتــول

همت مـرغ هـمـائـیـتـان کجـاست            حال کشکول گـدائـیـتـان کجاست

نـور در ظـلـمت سفـیـدی می دهد            فـاطـمـه بر شیـعـه عیدی می دهد

سر دهـیـد این زمـزمـه اندر نهاد            یـا جــواد و یـا جــواد و یـا جــواد

قـاصـدا امشب به رضـوانـم بـبـر            نه به رضـوان بر خـراسانم بـبـر

گو مبـارک باد این فـرخـنـده عید            جـان ایـران جـان جـانـانت رسید

طوس را امشب چراغان کرده اند            جشن بر پا در خراسان کرده اند

مادری، فـرخنده زاد آورده است            نازنـیـنی چون جـواد آورده است

گـویـد احـسـن ای گـل بــاغ وداد            یـا جــواد و یـا جــواد و یـا جــواد

: امتیاز

مدح و ولادت امام جواد علیه‌السلام

شاعر : غلامرضا سازگار نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن قالب شعر : مربع ترکیب

امشب بـه جـهــان آمـده پیغمبر دیگر؟            یا کعبه گرفته است به بر حیدر دیگر؟
یا از حسنین است عیـان منظر دیگر؟            دارد به سـرِ دست، رضا کـوثـر دیگر


بُـشـری که دلِ آل محـمّـد همه شـاد است
این مـژده بگوییـد کـه مـیـلاد جـواد است

ای بـحـر تـجـلّـی گـهـرت باد مبارک            ای شـاخـۀ طـوبـا ثـمـرت بـاد مبارک
ای شـمـس ولایت قـمـرت باد مبارک            مـیـلاد گـرامـی پـسـرت بـاد مـبـارک

این قـبـلۀ اربات مـراد اسـت، مـراد است
الحق که جواد است جواد است جواد است

بـا ماه بگـوییـد چراغ سحـر است این            با مهر بگویید که از مهر، سر است این
طفلش نتوان گفت که خیرالبشر است این            جانم به فدایش پسر است این پسر است این

ما را به پسر بودن او فـخـر از آن است
کو بعد پـدر، رهـبر خـلق دو جـهـان است

این است کز آغـاز خـداونــد ستـودش            این است که بگشود نبی لب به درودش
این است که افتاد «کرامت» به سجودش            این است که جود آمده مرهون وجودش

جـوشد ز کـفـش لطف و عنـایات خـدایـی
آرنـد به سـویـش هـمـگـان دست گــدایـی

سرتا بـه قـدم حسن خـداونـد جـلـیـلش            مـرآت جمـال نـبـوی روی جـمـیـلـش
زوّار حـرم آدم و نوح است و خلیلش            مأمون شده در اوج شهی عبد ذلـیـلش

این است که در محضر او زادۀ «اکـثم»
آورد چو یک کودک نـاخـوانـده الف، کم

این است همـان مـخـزن اسـرار الـهی            وابـسـتـه بــه عـلـم ازل نـامـتـنــاهــی
بی‌ پـرتـو او عـلـم سیاهی است سیاهی            دارد خبر از ابـر و هـوا و یـم و مـاهی

کز معجـزه‌اش هوش پرید از سر مأمون
گویی که جـدا روح شد از پـیکـر مـأمون

'ای از ازلـت نـــام دل‌ آرای مـحــمّــد            'وی آیــنــۀ طـلعـت زیــبـای مـحـمّــد
'سـرتـا به قــدوم تـو سـراپـای مـحـمّد            'بوسیده پـدر روی تو را جـای محـمّد

از جـود تـو یا فـضل تو یا عـلم تو گویم؟
وز خـلـق تو یا خـوی تو یا حـلم تو گویم؟

با این همه اوصاف خـدایی ز خـدایت            در حـیـرتم آخر چه بگویم بـه ثـنـایت
گوهر چه بوَد تا که بریزند بـه پایت؟            فــرمـود پـدر: ای پـدرم بـاد فــدایـت!

تو مصحـف زهـرایـی و قـرآن رضـایـی
تو روح رضا، قـلب رضا، جـان رضایی

فـردوس بَرد سـجـده به خـاک قـدم تو            رضوان شده پـیـوستـه گـدای کـرم تو
هنگـام عطا ظرف وجـود است کم تو            حـــجِّ حـــرم الله، طــواف حـــرم تــو

از ما همـه دریـوزگـی و عجـز و گـدایی
از تو همه لطف و کـرم و عـقـده‌ گـشـایـی

بگـذار کـه سرگـرم هـیاهـوی تو باشم            تا جان به لبم هست، ثنـاگوی تو باشم
باشد که فقط تـشنـه لبِ جـوی تو باشم            مولا کـرمـی؛ زائـر آن کـوی تو باشم

آن روز که خـلـقـت همه دامان تو گـیرند
زنـجـیـر مـرا دست غـلامـان تـو گـیـرنـد

تـو دسـت عطـا و کرم و لطف خدایی            تو در دو جهان از همگان عقده‌گشایی
تو حج و تو میقات، تو مروه، تو صفایی            مـا جملـه گـدا و تـو جواد ابن رضایی

جود و کرم از توست، تضرع صفت ماست
والله گـــدایـــی درت ســلـطـنـت مــاسـت

مـن مـیـثـم آلـودۀ بـی‌دسـت و زبــانــم            در بـاغ بـهـار تو کـم از برگ خـزانم
مــگــذار بَـرِ بـاد بـه کــوی دگــرانــم            بـگـذار در اطـراف گـلـت خـار بـمانم

من با هـمـه گـفـتـم که جـواد است امـامـم
بـاشـد که بـخـوانی ز ره لـطـف، غـلامـم

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما به دلیل عدم رعایت توصیه‌های مراجع و علما؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور رعایت توصیه‌های مراجع، بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید؛ همانگونه که مقام معظم رهبری تاکید فرمودند ائمه نیاز به شیعه راستین و پیرو واقعی دارند نه سگ

باشد که فقط تـشنـه لبِ جـوی تو باشم            مولا کرمی کن که سگ کوی تو باشم

مدح و ولادت امام جواد علیه‌السلام

شاعر : سید هاشم وفائی نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

باز گل وا شده و دهر گلستان شده است           گلبن عشق شکوفا و گل افشان شده است

با نـسیـم سحـری عطـر بهـار آمده است           چمن حُسن پر از لاله و ریحان شده است


باز کن پنجره را صبح وفا سر زده است           نهمین مهر جـهـانـتـاب نمایان شده است

مهبط وحی خدا، شهرِ پُر از نـور رسول           از تجلای همین مهر چراغان شده است

آفـریـنـش شـده از شـوق؛ تـمـاشـاکده اش           چشم هستی به رخش واله و حیران شده است

آری ایـن آیـنـۀ نـور جـواد اسـت کـز او           آسـمـان مثل زمین آیـنـه بندان شده است

یک نظر کرد به او شمس ضحی ناگه دید           جـلـوۀ او به هـزار آیـنه تابـان شده است

هـمـره زمـزمۀ خـواب و زلال اشـکـش           شادی شمس ضحی باز دو چندان شده است

بضعۀ پـاره تن اشـرف انسان ها اوست           هرکه در مکتب او آمده انسان شده است

پور موسی است که انـوار خـداوندی او           باعث حیرت صد موسی عمران شده است

نه همین کـور شـفا یـافته از حضرت او           دردها با نگه اوست که درمان شده است

سـائـلان حـرم عـشـق؛ کـریـم آمـده است           آنکه از جود و کرم شهرۀ دوران شده است

آسـمـان دیـد که با جوشش دریـای کـرم           ساحل جود پُر از لؤلؤ و مرجان شده است

پـور اکـثـم به خـداوند که حیرت زده از           پاسخ مسأله هایی است که عنوان شده است

جز خـدا کیست که آگـه بُود از منزلتش           قدر او در دل هرکس که فروزان شده است

چون کند شکر وفائی که ز فیض نگهش           آبـرومنـد دراین عـالـم امکـان شده است

: امتیاز

مدح و ولادت امام جواد علیه‌السلام

شاعر : داود رحیمی نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل مثنوی

نهمین نوح رسیده است شود سرور شهر           با همین عمرِ کمش سایه شود بر سر شهر

نهمین نور دمیده است زمین بی تاب است           پسر حضرت ارباب خودش ارباب است


نـهـمیـن جـود رسـیده است گداها شادند           خــبــر آمـدن عـشـق بـه هـم مـی دادنـد

چه کسی جود و کرم اینهمه بی حد دیده؟           سـومـیـن دفـعـۀ دنـیـاست مـحــمّـد دیـده

نـور چـشـم پـدری بعـد چهل سال رسید           و چهـل سـال پـدر طعـنـه ز اغـیار شنید

آخـرین شام از این چـلـّۀ تار آمده است           ماهی از دامن خورشید به بار آمده است

آمــده بــار امـامـت بـکـشـد بـر دوشـش           یاوه گویان همه ساکت و پدر مدهوشش

عِـلـم از درک مـقـامـات پـسـر جا مانده           دهن شـهـر از این مـعـجـزه‌ها وا مـانده

خردسال است ولی مثل پدر تابیده است           تکۀ آینه ای رو به روی خـورشید است

دهــم مـاه رجـب آمـده خـورشـیـد نــهـم           حالـت شـهـر شـده مثـل شـب سیـزدهـم

مـژده دادند مـریدان که مراد آمده است           نهـمـیـن حـیـدر کـرار، جـواد آمده است

یکی یک دانـه شدی دلـبـر بـابا شـده‌ای           خوش به حال دل رعیت که تو آقا شده‌ای

بس که هر بیت نشانی ز حضورت دیده           در دل مـثـنـوی‌ام شـوق غـزل پـیـچیـده

زلف بر باد بده، من که دلم بر باد است!           ناز بنـیاد کن این مشتری‌ات آماده است

سـرم از بـابـت بـیـعــانـه نــثـار قـدمـت           در ره عشق شما سخت ترین هم ساده است

تو جـواد بن رضا؛ بـنـده غـلام بن غلام           هر که در خانۀ تو گشته غلام آزاده است

خاک نعـلین شما اوج کـمالات من است           اعتباری هم اگر هست نگاهت داده است

پر زده مـرغ خـیـالم پیِ اوج آمده است           زیر پاهای شما خسته شده است افتاده ست

آسـمـان حـرمت مثل خراسان آبی است           آبی کـاشی‌ات از گـنـبـد گوهرشاد است

پنجره‌های ضریحت سوی مشهد باز است           پشت هر پنجره یک پنجـرۀ فـولاد است

کـاش یک بـار بـیـفـتـد گذرم سمت شما           چه مسیری است مسیر سفرم سمت شما

هر قدم راه رسیدن به تو بوسیدنی است           بعد شش گوشه دوتا گنبدتان دیدنی است

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما  پیشنهاد می‌کنیم به منظور انطباق مطالب با روایات مستند و معتبر و انتقال بهتر معنای شعر، بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید؛ زیرا کثرت تکرار در روایت نیامده است

نـور چـشـم پـدری بـعـد چهل سال رسید           و چـهـل سـال پـدر طـعـنـۀ بـسیـار شنید

مدح و ولادت امام جواد علیه‌السلام

شاعر : مهدی علی قاسمی نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

امشب شب گدایی وعرض ارادت است           بـاب الـمـراد آمـده و وقت حـاجت است

امشب دوباره خنده به لبهای مرتضی است           وقـت نــزول آیــۀ نــاب امــامـت اسـت


یک یا جواد گـفـتـم و دل کاظمین رفت           نوکر همیشه در پی طوفِ زیارت است

یادش بخیر جـامعه خـواندم میان صحن           بین بهشت...نه...حرمت فوق جنت است

وقت زیـارتـت هـمـه در فـکـر مشهـدند           ازبس میان این دو عمارت شباهت است

حُـبّ تـو را امـام رضـا هـدیـه مـی دهـد           با این حساب عاشـقـتان با سعادت است

مــا را ولایـت تــو ز آتـش نــجـات داد           خواندی مرا که عادت این در مروّت است

ما سـائـلان سـفــرۀ پـر بــرکـت تــوأیـم           هـر کـس نشد گـدای شما بی لیاقت است

تـوحـیـد بی ولای شما کـفر مطلق است           دیـنِ بـدون نام تو عـیـن ضـلالـت است

تـنـهـا به فـعـل و سیـره تـان اقـتـدا کـنـد           امروز اگر که شیعه به فکر برائت است

بر خشم و کینه های تو از آن دوتن قسم           لعن عدوی فـاطـمـه هر دم عبادت است

صد مرده زنده می شود از نام نامی ات           عیسی دخیل توست که اهل کرامت است

با ذکـر یـا جــواد دلـم زیـر و رو شـود           نـامت برای قـلـب سیاهم طهـارت است

شـعـرم اگـر تـوان ثـنـای تو را نـداشت           آقا ببخش شـاعـرتان بی بـضـاعت است

: امتیاز

ولادت امام موسی کاظم علیه‌السلام

شاعر : مفتون همدانی نوع شعر : مدح وزن شعر : مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن قالب شعر : غزل

مـوسـاى عـیـسوى دم، هـفتم امـام شیعه           از کـاظـم غیـظ افزود بر احترام شیعه

آیـد شـمـیـم جـنـت زد بر مـشـام شیـعـه           گشتند زان شه دین، شاهان غلام شیعه


بگرفت چون که آن شاه بر کف زمام شیعه           گردید نـور ایـمـان ظلمت‏ زداى شیـعه

: امتیاز

مدح و مناجات با امام جواد علیه‌السلام

شاعر : محمد جواد شیرازی نوع شعر : مدح وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع قالب شعر : غزل

هر کس که تاجِ مهـرِ تو بر سـر ندارد            از سـجـدۀ گـمـراهـیـش سـر بر ندارد

سرمایـۀ عـشـق شـما راه نجـات است            بیچاره هر کس عشق تو در سر ندارد


لازم نـکـرده که مـرا فـردا بـخـوانـنـد            جـنّـت اگر از نـامـتـان سـر در نـدارد

باب الجـوادی مـطـمـئـناً هـست آن جا            مـحـشـر از این در هیچ بـالاتـر ندارد

گـشـتـم ولـی دنـیـای شـیـعـه از ائـمّـه            مـولـود پـر خـیـر و مبـارک تر ندارد

کـوری چـشـم دشمنان إبـنُ الـرضایی            کی گـفـتـه سلطانم عـلـی اکـبر ندارد؟

دردانـۀ سـلـطـان طـوسـی یـا مـحـمــد            والـیِّ مـا غـیـر از شـمـا دلـبـر نـدارد

عطری که از ذکر لبت در شهر پیچید            عـود و گـلاب و نـافه و عـنـبـر ندارد

گـشـتـم ولی هـم ارزش خـاک عبـایت            در ارض و در افلاک سرتا سر ندارد

فـهـمـیـده ام از نامـۀ سلطان، که عـالم            کُـنـْـیـه نـکـوتـر از ابـا جـعـفـر نـدارد

در کـاظمینت هر کسی آمد دلـش ماند            راهـی بـجـز ایـن راه تـا آخــر نـدارد

"وَ انْظُرْ إِلَیْنَا نَظْرَهً ..." عیدی همین بس            عـالـم بـجـز چـشـم شـما محـور ندارد

می دوزد آخر چشم خود را بر دو دستت            مـرغـی که در وقـت پـریدن پَر ندارد

مـحـشـر بفهـمـد جایگـاهِ عصمتـت را            هرکس تو را در این جهان باور ندارد

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما با توجه به وجود ضعف محتوایی و معنایی در مصرع اول بیت؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور رفع ایراد موجود و همچنین انتقال بهتر معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

گـشـتـم ولی دنـیـای شـیـعـه از تو آقـا            مـولـود پـر خـیـر و مبـارک تر ندارد

بیت زیر به دلیل مغایرت با مضامین زیارت جامعۀ کبیره « وَ وَرَثَةِ الْأَنْبِياءِ، وَسُلالَةَ النَّبِيِّينَ، وَصَفْوَةَ الْمُرْسَلِينَ » حذف شد

در کـودکـی در قـلـه هـای عـلم بـودی            عـلـم تو را عـیـسـای پـیـغـمـبـر ندارد

مدح و ولادت امام جواد علیه‌السلام

شاعر : سید هاشم وفائی نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

سـتـارۀ سـحــری مــژدۀ سـحـر مـی داد            فـروغ صبح ز پایان شب خـبـر می داد

ز صحن سینۀ ما دست عاطفت از شوق            کـبـوتـر دل ما را به عـرش پَـر می داد


فضای شـهـر مدینه معـطـر از گـل بود            شـبـی که گـلـبـن بـاغ ولا ثـمـر مـی داد

مـگـر نـسـیـم ز بـاغ بهـشـت آمـده بـود            که بوی نابِ گـل و سبزه های تر می داد

سحاب رحمت حق بر مدینه سایه فکـند            خدا به حجت خود کوثـری دگر می داد

فلک به یمن قـدومش ستاره بـاران بود            خـدا به شـمـس سپهـر ولا قـمـر می داد

زدیـدگـان پـدر اشک شـوق جاری بود            شبی که بوسه به رخسارۀ پـسر می داد

برای خـلـق گـنـهـکـار در شـب مـیـلاد            خدا به نخل شفـاعت دوبـاره بر می داد

نـهـم سپـهـر ولایـت جـواد اهـل البـیـت            کـریـم بود و به هـر بـیـنوا گهر می داد

هـنـوز کـعـبـه شهادت دهد بدان محـفل            هرآن که مسئله پرسید از او نظر می داد

دلم گرفته چه می شد اگر خدا یک شب            چنان نسیم به کـویش مـرا گـذر می داد

چه عقده ها که وفایی زدل نمی شد باز            به مـا اگـرکه خـدا بـرگـۀ سـفـر می داد

: امتیاز

مدح و ولادت امام جواد علیه‌السلام

شاعر : سید محمد بابامیری نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن قالب شعر : مربع ترکیب

باران زده بر کوچۀ احـسـاس من انگار           سرشار طراوت شده این جان و تن انگار

مبـهـوت شده آیـنـه در خـویـشتن انـگـار           خورشید به وصفت شده گرم سخن انگار


از شـوق تمـاشای تو عـالـم هیجانی ست

حتی به سر پـیر خِـرد شور جوانی ست

در آرزوی وا شــدن غـــنــچــۀ دلـــدار           لبـخـنـد به روی همه - آزاد و گـرفـتـار

خوشبخـتـی یـاران شده در آیـنـه تکـرار           کـم نیست غـم دل، ولی انگـار نه انگار

این جـام بـرای نـهـمـیـن مـرتـبه پُـر شد

کـشـکـول قـلـنـدر صفـتان یکشبه پُر شد

مـولای من! ای گـرمی بـازار جـوان ها           ای شـیـفـتـۀ سـروری تـو دل و جـان ها

در طول زمان، طول زمان، طول زمان ها           هی زخم زبان، زخم زبان، زخم زبان ها

گـفـتـنـد که مـقـطـوع شـده نـسـل امامت

اما لـقب "شـمـس نـهـم" خـورد به نـامت

ای آیـــنـــۀ عـــاشــقــی ضــامــن آهــو           برده دل و دین از همه آن طاق دو ابرو

گـلنغمۀ محراب تو "یا مبدئ" و "یا هو"           بـر پـای تو افـتـاده دل خـلـق ز هـر سو

عـلم و کرم و فضل تو ره یافـتنی نیست

در بخشش و احسان تو حرف و سخنی نیست

آتـشـکـدۀ عـشـق مـنـی ای نـهـمین نـور           با تو بـدهد بر هـمه افـلاک، زمیـن نـور

خورشید فـرو رفته در اندیشـۀ این نـور           نامیده تو را آینه "خوش جلوه ترین نور"

عنوان ولیـعـهـدی سلطان فقط از توست

بر تخت سخن، کام دُر افشان فقط از توست

ما شیعه و چون موج به دریات خروشان           در تشنـگـی چـشمۀ چـشـمان تو جوشان

در گوشـۀ میخـانه ز ما چـشم مـپـوشان           از بـادۀ عـرفـان قـدحـی چـنـد بـنـوشـان

گـشـتـیـم و نــدیـدیـم شـبـیـه تـو مــرادی

حقا چه کریمی، چه امامی، چه جوادی!

از تـیـرۀ سـلـمـانـم و از نـسـل غــدیــرم           کُـشـتـه ست مرا شـوق حریمت، بپذیرم

بگـذار تو را سخت در آغـوش بـگـیـرم           در شـعـله ات ای شمع چو پروانه بمیرم

ای مـایـۀ آرامـش خـورشـیـد خـراســان

امشب شب عشق است ز ما چشم مپوشان

: امتیاز

مدح و مناجات با امام جواد علیه‌السلام

شاعر : غلامرضا سازگار نوع شعر : مدح وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : قصیده

ای گـدای درگه احـسـان تو جود و کرم           ز آسمان بـذل تو باریـده اخـتر چون درم

عاشق روی تو را در دل هزاران مهر نور           سائل کوی تو را صد آسمان جاه و حشم


اصل دین خَیرالوری کهف التقی بَدرالدُجی           جان حق نور الهدی ابن الرّضا خیرالامم

مهر و ماهت وام بگرفته است از نور جمال           اخـتـرانت سـجـده آوردنـد بر خـاک قـدم

هم سما مرهون لطف بی زوالت هم زمین           هم عرب مدیون جود بی مثالت هم عجم

هم جـوادبن جـوادبن جـوادی وقت جـود           هم کـریم بن کـریم بن کـریـمی در کـرم

نکته ای پرسید مأمون در جوابش رازها           گفتی از ابر و هوا و ماهی و امواج و یم

پورِ اکـثم پیش لطفت از خجالت گشت لال           خواست خود را افکند از شرم در چاه عدم

در سنین کودکی از سوی حق بودی امام           همچنان عیسی که در گهواره زد از وحی، دم

دامن ریحانه از مهر رخت دریـای نـور           عـاشر مـاه رجب از احتـرامت محـتـرم

دم به دم باید زاشک شوق خود گیرم وضو           تا زخون دل زنم بیتی در اوصافت رقم

ای چراغ و چشم ده معصوم ای نور نهم           زادۀ هـشتـم امام و هـفت گـردونت خـدم

ای زشش سو پنج حس و چار ارکان و سه روح           در دو گیتی زامر یکتا با نظامت منتـظم

گر چه سر تا پای جرمم، تا مرا یاری چه باک           گر چه پا تا سر گناهم، تا تو را دارم چه غم

کیست مثل تو که در طفلی ز سرداران علم           عـلم او گـیرد فـزونی نام او گردد عَـلـَم

با هزاران حلَ مشکل در سنـیـن کودکی           ریختی یکباره وضع قصر مأمون را به هم

مور اگر حکم از تو گیرد ای سلیمان وجود           تاج بستاند ز مأمون، سلطنت از معتصم

مهر و مه دوآیتند از مصحف رخسار تو           زان، خدا بر این دو آیت خورده در قرآن قسم

سرزمیـن مکـه را بر کـاظـمـیـنـت التجا           چار ارکـان حـرم را چار دیوارت حـرم

آن که در راه تو از جان و تن خود نگذرد           هم به جان کرده جفا و هم به تن کرده ستم

جود تو جـود خـدا و لطف تو لطف خدا           یـا جـــواد الاولــیــا؛ ای مـظـهـر الله اَتَـم

هرکه هستم هرچه هستم هستیم مهر شماست           با همین روی سیاه و دست خالی پشت خم

تو همان جان وجودی ما همان جسم ضعیف           ما همان تاریکی محض و تو خورشید قدم

ای همه خورشید عالم تاب بر ما هم بتاب           وا رهان از تیرگی و نور کن سر تا قـدم

مهر رخسار تو نور محض و چشم ما ضعیف           جود و احسان تو بیش از بحر و ظرف ماست کم

هم به تو محتاج از صبح ازل فضل و کمال           هم ز تو پـایـنده تا شـام ابد عـلـم و حکم

هر که شد ظرف وجودش خالی از مهر شما           پُر شود از آتـش خـشـم خـداونـدش شکم

نار با تو می شود رشک گـلستان خـلیـل           خُلد بی تو خانۀ درد و غـم و رنج و الم

با وجود آن که از اعمال، دستم خالی است           از ازل دانـستـه ام مهـر شما را مـغـتـنـم

دین من عشق شما، آئین من مهر شماست           گو که سازد دشمن کـافر به کـفـرم متّهم

با تولاّی توأم دیگر به این و آن چه کار           آن که را باشد صمد کاری نباشد با صنم

میفروشم تا صف محشر به آب خضر ناز           گر رسد بر کـام جـانـم از یـم جود تو نم

جود تو بر جود و احسان و کرم داد آبرو           مهر تو وحدت دهد بر گرگ و چوپان و غنم

نـقـش پـای زائـرت در دیـدۀ (میـثم) بود           بهتر از ملک عجم تـابنده تر از جام جم

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر در تمام سایت‌ها « تا جائیکه ما بررسی کردیم» حتی سایت نخل میثم بصورت زیر آمده است که احتمالا اغلاط تایپی است و موجب بر هم خوردن وزن، آهنگ و معنای شعر شده است، لذا جهت رفع نقص اصلاح گردید
ای زشش سو پنج حس و چار ارکان و سه روح           در دو گیتی زامر یکتا با نظافت منتـظم

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما با توجه به وجود ایراد وزنی و سکت موجود در مصرع اول بیت؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور رفع ایراد موجود و همچنین انتقال بهتر معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

مور اگر حکم از تو گیرد سلیمان وجود           تاج بستاند ز مأمون، سلطنت از معتصم

مدح و مناجات با امام جواد علیه‌السلام

شاعر : محمود ژولیده نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : مفتعلن مفتعلن فاعلن قالب شعر : ترجیع بند

ای بـه جـمـالات الـهـی جـمـیــل           وی به کمالات و شرف بی بدیل

طیـنـت تو آیـه ای از ذوالـجـلال           خـلـقـت تـو جــلــوۀ ربّ جـلـیـل


وصـف سجـایـای تـو بـی انـتـهـا           روح تو دارای صـفـاتـی اصیـل

ذرّه ای از نور تو خورشید و ماه           چـشـمـه ای از غمزۀ تو سلسـبیل

مـحـضـر تـو مـهـبـط نـور خــدا           مـکـتـب تو مکتب وحـی و دلیل

سـلـسـلـۀ مـادری اَت  فــاطــمـی           دودۀ بــابــایــیِ تـو تــا خــلــیــل

هرچه بگـوئـیم ز دریـای حُـسـن           هست از این بـحـر نـشانی قـلـیل

ذکــر دل خــیــلِ غــلامــانِ تــو           نـعـم المـولاست و نـعـم الوکـیـل

نام تو در عـرش سُـرور الـفـؤاد

ای نهـمـین حجّـت حـق یا جـواد

آنـکـه گِـلِ نــوریِ تـو بــیـخـتــه           مِـهـر تـو را در دلِ مـا ریـخـتـه

از عـدم انـگـیـزشِ هـفت آسمان           گـشـت ز نـام تـو بر انـگـیـخـتـه

چون بدهد (کُـن فیکـون) امرِ تو           پـای اشـارات تـو سـر ریـخـتــه

از تـو و اسـرار تـو آگـاه نـیست           عــالـم و فـرزانـه و فـرهـیـخـتـه

شیعـه از آن روز شده شیعـه اَت           کـه دل او بـا گِــلــت آمـیـخــتــه

کـیـسـتـی ای کـوثـر دوم، جـواد           نـام تـو مـوج کـرم انـگـیـخــتــه

سـورۀ کـوثــر ز تـو احـیـا شـده           ابـتـر از این مـعـرکه بگـریخـته

خـصـم رضا روز جـزا از قضا           پـس به زبـان می شـود آویـخـته

نام تو در عـرش سُـرور الـفـؤاد

ای نـهـمـیـن حجت حق یا جـواد

کـیـسـتـی ای سِـرّ نهـان و عیان            نـورِ بـر اَفـراشـتـه تــا آســمــان

مَـظـهـر اسـماء خـدا یک به یک           مُـظـهـر اوصـاف خـدا آن به آن

تـا مــتــولــد شــدی از مــادرت           اشـهــدِ تـو بــود بـه روی زبــان

سـجـده کـنـان غُـلـغـلـه انداخـتـی            در همۀ کون و مکان یک زمان

چـشـم خـدابین تو از جـنس نـور           وز همه عالم خـبـرت هر مکـان

تک تکِ اعـمـال محـبـین توست           زیـر نـفـوذ نـظـرت در جـهــان

سـایـۀ تو حضرت روح الـقـدس           در همه جا هست ترا همچو جان

مـورد تـایـیـد خــداونــدِ تـوسـت           آنچـه تو انـجـام دهـی بـی گـمـان

نام تو در عـرش سُـرور الـفـؤاد

ای نـهـمـیـن حجت حق یا جـواد

ای هــمــۀ زنــدگــی اهـل بـیـت            مــایــۀ بـــالـنــدگــی اهــل بـیـت

بـــنـــدگــیِ راه خــدا کـــرده ای            مـثـل هـمـه بـنــدگـی اهـل بـیـت

کـاش که می شد همه اعـمـال ما            مــایــۀ زیـبــنــدگــی اهـل بـیـت

کـیـسـت بـرازنـدۀ عصمت شود            مــثــل بــرازنــدگـی اهـل بـیـت

هـسـت پـیـام تو به ما شـیـعـیـان           پـیـروی از زنـدگــی اهـل بـیـت

غـیـرت زهـرایـی اَت از کودکی           جــلــوۀ رزمــنـدگــی اهـل بـیـت

شـیـوۀ ما پـیـش روی دشـمـنـان            شـیــوۀ تــوفــنــدگــیِ اهـل بـیت

نام تو در عـرش سُـرور الـفـؤاد

ای نهـمـین حجّـت حـق یا جـواد

: امتیاز